پسر: سلام عزیزم، چطوری؟
دختر: سلام عزیزم، خیلی بد.
پسر: چرا؟ چی شده؟
دختر: باید جدا بشیم.
پسر: چرا؟...
بین عشّاق جهان تا کی سفر باشد؟ بس است
تا به کی لیلا ز مجنون بی خبر باشد؟ بس است
جان لب هایی که بستی پلک هایت را مبند
سهم من از تو نگاهی هم اگر باشد بس است
نه غذا نه آب نه معجر نه مو نه پا نه کفش
گوشواره هم نمی خواهم پدر، باشد بس است
عمّه امری نیست؟ دارم رفع زحمت می کنم
بودنم تا کی برایت دردسر باشد؟ بس است
دیر شد برخیز گفتم که به عمّه گفته ام
یک نفر از رفتن من با خبر باشد بس است
امام حسين عليه السلام
همچون خورشيدي
قرنهاست كه در جهان ميدرخشد
و تازگي دارد...
افسوس از چشمهايي
كه تنها ده روز از سال
از نورش بهره ميبرند
درسته گریه کردن برای امام حسین علیه السلام ثواب دارد
ولی هدف از عزاداری فقط گریه کرده نیست،
اگر هدف گریه بود در صحرا کربلا عمر سعد و یزید هم گریه کرده اند،
وقتی برای حسین گریه می کنیم پس اورا قبول داریم
پس نمی شود هم حسین را قبول داشت هم زندگی آمریکایی را!
حسین در کربلا از جان خود گذشت ، ولی ما از نگاه کردن به نامحرم نمیگذریم
حسین در کربلا از جان خود گذشت ، ولی ما از نگاه کردن به
عکس و فیلم نامحرم نمیگذریم
حسین در کربلا از جان خود گذشت ، ولی برخی ها از رشوه نمی گذرن
در مسئله جنسیت دو موضوع مطرح است: آگاهی جنسی و نقش جنسی. آگاهی جنسی معمولا از حدود 3 سالگی به بعد اتفاق میافتد؛ برای مثال یک پسربچه میفهمد که پسر است و به تدریج متوجه تفاوتهای دو جنس میشود. تقریبا از 4یا 5 سالگی نیز مسئله کنجکاوی جنسی پیش میآید و کودک میخواهد بداند تفاوتهای بین دختر و پسر چیست. به موازات آگاهی جنسی، فرد نقش جنسی هم میپذیرد. برای مثال اگر دختر است تمایل دارد لباسهای دخترانه بپوشد یا عروسکبازی کند یا اگر پسر است دوست دارد ماشینبازی کند. در دوران دبستان هم معمولا دوستیابیها به سمت جنس موافق است. سپس با رسیدن به دوره نوجوانی مسئله تمایلات جنسی پیش میآید و فرد به طور طبیعی به سمت جنس مخالف کشیده میشود. منتها گاهی اوقات آگاهی جنسی فرد متناسب با فیزیولوژیک بدنش نیست؛ برای مثال ممکن است از لحاظ فیزیولوژیک، آناتومی و هورمونها پسر باشد اما در عین حال آگاهی جنسی و تمایلاتش دخترانه باشد. چنین فردی مبتلا به اختلال هویت جنسی است و از همان دوران کودکی فکر میکند، دختر است.
چگونه استـــ حال من…
با غمـــ ها می سازمــــ…
باکنایه ها می سوزمــــــــــ…
به آدم هایی که مرا شکستند لبخند می زنمـــــــــ…
لبخندی تـــلخـــــــ….
خــــــــــداونــــــــــــــــــــدا…
می شود بگویی کجای این دنیـــــــــــــا جای من استــــــــ…
از تــــــــــــــو و دنـــیایی که آفـــــــــــریدی
فقط در اعماق زمینـــــ اندازه یه قـــــــبر
فقط یک قبـــــــــــــــر…
در دور تـــــــــــرین نقطه جــــــهانــــ می خــــــــــــواهمـــــــــ
خــــــــدایـــــا خــــــسته ام خــــــستهـــــــ…